
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۱۷
۱
نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی
۲
عشقی که نه جان دهند در وی
بازی باشد، نه عشقبازی
۳
می آیی و می چکد ز تو ناز
کز سر تا پای جمله نازی
۴
تن غرقه خونست، سجده بپذیر
کاین جامه نمی شود نمازی
۵
محمودوشان عشق را کشت
حسنت به کرمشه ایازی
۶
زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی
۷
از غمزه تو کجا رهد دل
این کافر و آن کشنده غازی
۸
بر یاد تو می زیم، ولی جان
تا کی ماند به چاره سازی
۹
خسرو چو نهاده سر به تسلیم
باری بکش، ار نمی نوازی
تصاویر و صوت

نظرات