
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۲۰
۱
ای مردم دیده نکویی
شاد آنکه درون چشم اویی
۲
من بی تو چگویمت که چونم
بی من تو چگونه ای، نگویی
۳
سیب ار چه تراست، آب او را
چاه زنخ تو برد گویی
۴
بر پسته لب تو تا نخندید
از پسته نرفت تنگ خویی
۵
بر مشک دهی به خون گواهی
گر طره خویشتن ببویی
۶
گل پیش تو، گر به باغ رانی
خیزد به هزار تازه رویی
۷
دریاب که گوهری چو اشکم
در خاک نیابی، ار بجویی
۸
من پای ز آب دیده شویم
تو دست ز خون من نشویی
۹
با این همه از تو چشم بد دور
ای مردم دیده را نکویی
تصاویر و صوت

نظرات