امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۲۷

۱

نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی شوی

مهر فزون نمی شود تا تو به کین نمی شوی

۲

صد ستم و جفای تو یاد نمی کنم به دل

هیچ فرامشم به دل، ای بت چین، نمی شوی

۳

می نگری در آینه، من ز قرار می شوم

گر چه تو نیز می شوی، لیک چنین نمی شوی

۴

از تو چنین که می رسد نور به ماه آسمان

در عجبم که تو چرا ماه زمین نمی شوی!

۵

جان کسان که می شود هر شبی ار به کین تو

خود دل تو نمی شود تا تو به کین نمی شوی

۶

جور و جفا نبود بس، بر سکنات نیز شد

باری از آن بتر مشو، گر به از این نمی شوی

۷

آخر امید پای تو داشت سرم به خاک ره

گیر که از کرشمه تو بر سر این نمی شوی

۸

چون دل خسرو از غمت گوشه نشین غم شده

وه که تو هیچگه بر او گوشه نشین نمی شوی

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۱

نظرات