امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۲۸

۱

قصد که داری، ای پسر، باز چنین که می روی

کآفت و فتنه نوی در دل و دین که می روی

۲

باز دگر بلای جان آمد و تا گرفت خون

تا به تو افتدش نظر، مست چنین که می روی

۳

غمزه بس است قتل را، تیر و کمان چه می بری؟

غصه همی کشد مرا، زین به کمین که می روی

۴

گر چه نمی کشی مرا، هم نفسی ز پا نشین

بر من خسته جان و دل از نو همین که می روی

۵

می روی اندرون جان ور به دروغ گویمت

سر بشکاف، جان بکن، نیک ببین که می روی

۶

خلق نداند اینکه هست از پی فتنه رفتنت

خسرو اگر نمی شود بر سر این که می روی

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۱

نظرات