
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۳۰
۱
دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من تویی
بوی سمن نمی کشم، زانکه بهار من تویی
۲
روی زمین گر از صبا سیرگه شکوفه شد
من چه گره کنم از آن، لاله عذرا من تویی
۳
گر ز قرار می رود هوش من از تو، گو برو
من به قرار خود خوشم، هوش و قرار من تویی
۴
گر چه سوار آسمان خانه به خانه می رود
کی نگرم به سوی او، فتنه سوار من تویی
۵
چشم من از نگار خون نقش تو می کند به رخ
دل بنهم به نقش او هر چه نگار من تویی
۶
خسرو خسته بر درت کشته تیر غمزه شد
هیچ نگفتی، ای فلان، کشته زار من تویی
تصاویر و صوت

نظرات