
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۳۹
۱
هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کنی
چند کافر کیش باشی، چند بی دینی کنی؟
۲
صورت چین نایدت از هیچ رویی در نظر
با چنان رو گر نظر در صورت چینی کنی
۳
آینه کو تا ببینی و ببوسی لعل خویش
وز دهان خویشتن هر دم شکرچینی کنی
۴
گر به روی زهره گردون کنی دندان سفید
بر شرف جای مهت گویی که پروینی کنی
۵
آینه بینی و پس گویی که من خود بین نیم
چون ببینی آینه، ناچار خودبینی کنی
۶
گویی اندر گیسوی مشکین من مسکین شوی
گر همان سودا نبینی، بر که مسکینی کنی
۷
مست حسنی و ز خوی بد تویی نقل ترش
جان خسرو هست، اگر رغبت به شیرینی کنی
نظرات