
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۶
۱
هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان برگرفت
دیده خاک راه او دامان به دامان برگرفت
۲
سر به صد زاری نهادم بارها بر پای او
کافرم گر هیچگاه آن نامسلمان برگرفت
۳
جان به پنهانی ز ما بر بود و پیدا هم نکرد
دل به دشواری به ما بربست و آسان برگرفت
۴
دل که اندر زلف او گم گشت نتوان یافتن
چشم کان بر روی او افتاد نتوان برگرفت
۵
باد نوروزی که صد نقش آورد بر روی آب
دید لعلش را قدم از آب حیوان بر گرفت
۶
خوی او خاص از پی ما بیوفایی شیوه کرد
یا جهان رسم وفادراری ز دوران برگرفت
۷
هر در افشانی که خسرو کرد از نوک قلم
چشم خون افشان او از نوک مژگان بر گرفت
نظرات
کاظم ایاصوفی