امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۷۲

۱

به بت نمای مرا ره، اگر به دین نتوانی

به مهرکش سگ خود را، اگر به کین نتوانی

۲

گهم نوازی، گاهی بود که تیغ برانی

مراد تست، چنان کن، اگر چنین نتوانی

۳

به نازگویی، بوسی دهم اگر بدهی جان

من آن توانم کردن، ولی تو این نتوانی

۴

بیا و تکیه برین چشم شب نخفته من کن

که با چنین تن و اندام بر زمین نتوانی

۵

مگو تو تلخ که جان می بری به گفتن شیرین

مرا به زهر گهی کش، کز انگبین نتوانی

۶

خوش است باغ، ولیکن نایستد دلم آن جا

که تو شنیدن این ناله حزین نتوانی

۷

دلا، بکش ز بلند آستانت دامن دعوی

که خاک رفتن آنجا به آستین نتوانی

۸

نخست از سر جان خیز خسروا و پس آنگه

به آشکار برو زن، گر از کمین نتوانی

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۵۹۷

نظرات