
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۸۰
۱
گر منت می کنم عنان گیری
تا کی از چون منت کران گیری؟
۲
هر زمان از کرشمه ابرو
بهر خونریز من کمان گیری
۳
دل گرفتار تو از آن کردم
که مرا از برای جان گیری
۴
غمزه و چشم تو نکو داند
این زبون کردن، آن زبان گیری
۵
آفتابی، ولی نخواهم گفت
که تو زان چیزها جهان گیری
۶
بین دهان چو خاتم خود را
تا خود انگشت در دهان گیری
۷
منم و هر دو مردم چشمم
که دو سه بنده رایگان گیری
۸
بوسه گفتی و گر لبت گیرم
این نباید، حساب آن گیری
۹
گویدت دل که ترک خسرو گیر
ترسم از کودکی همان گیری
نظرات