
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۹
۱
باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت
خانه صبر از غمت سر تا به سر سودا گرفت
۲
سرو نازم رقص رقصان دی درآمد در سماع
حلقه حلقه عاشقان را جان و دل یغما گرفت
۳
آتش سینه اگر چه مدتی می سوخته ست
عاقبت شعله زد و از راه دل بالا گرفت
۴
من به نقد امروز با وصل بتانم در بهشت
زاهد بیچاره در دل وعده فردا گرفت
۵
هر محبی کو قدم در راه عشق از صدق زد
پیش محبوب او به آخر پایه اعلا گرفت
۶
دولت خسرو همین باشد که او در کوی دوست
با سگانش همنشین شد منصب والا گرفت
نظرات