
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹
۱
گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را
جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
۲
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر
وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
۳
بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را
دوست می دارم چو طفل کور دل آدینه را
۴
محتسب گو تا چو من صوفی رسوا را به شهر
گشت فرماید به گردن بسته این پشمینه را
۵
طعنه زد بر بیدلان خسرو که شد زینسان خراب
فرقتت از جان او خوش می کشد این کینه را
نظرات