
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۱۴
۱
به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی
چو جان به سینه درون آمدی و جا کردی
۲
خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادی
به دل درست زدی، گر ز تن خطا کردی
۳
من ار چه تیغ زنم، دل ز تو جدا نشود
تو ناوکی زدی و دل ز من جدا کردی؟
۴
دلم که شادی وصل ترا نکرده شکر
هزار شکر کنم کز غمش سزا کردی
۵
بگفتمت که غم جان مگوی با هر کس
به غمزه گفتی و بر جان من بلا کردی
۶
اگر میان تو گم گشت در میان کمر
دهانت نیز نمی دانم، آن کجا کردی؟
۷
بسوختی دل خسرو، هنوز خواهی سوخت
چو کس نگفت ترا این چنین، چرا کردی؟
تصاویر و صوت

نظرات