امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۱۹

۱

دلی دارم در او دردی و داغی

که یکدم نیستش از غم فراغی

۲

به هر دل از دلم سوزی بگیرد

بسوزد چون چراغی از چراغی

۳

ازین شکرلبان شمع صورت

به بازی سوختند هر طرف لاغی

۴

شکافندم جگر، وز غمزه گویند

جراحت را بباید کرد داغی

۵

کم از نظاره ای، باری که هستت

دمید سبزه ای بر گرد باغی

۶

رقیب روسیه را کن ز خود دور

خوی بلبل نیرزد خوی زاغی

۷

بریزد آب خسرو چون نریزد

که گل حیف است در چنگ کلاغی

تصاویر و صوت

نظرات