
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
ماه تابانست و همچون روی تو تابنده نیست
ابر بارانست و همچون چشم من بارنده نیست
۲
پیش رفتارت نیاید راه کبکم در نظر
گر رونده هست، لیکن همچو تو آینده نیست
۳
حور بسیار است، دل بردن نیارد همچو تو
شوخ و عیار و مقام پیشه و بازنده نیست
۴
چون بلایی نیست چشمت را به کشتن باز کن
هر که در عهدت به مرگ خویش میرد، زنده نیست
۵
دل کرا سوخت در این غم بر من دل سوخته
جز دل من چون کسی پهلوی من سوزنده نیست
۶
در وفای یار باید باخت باری جان خویش
چونکه جان بیوفا با هیچ کس پاینده نیست
۷
چند دیده بر زمین ساید ز عشق پای تو
چشم خسرو، کاو به خاکی از درت ماننده نیست
تصاویر و صوت

نظرات