
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۲۱
۱
گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی
زینسان دل من خسته و پالوده نبودی
۲
ور زلف ترا شانه فراهم ننشاندی
یک، دل به سر کوی تو آسوده نبودی
۳
زینگونه نخوردی غم تو خون دل ما
گر غمزه خونخوار تو فرموده نبودی
۴
ور نرگس مست تو خبر داشتی از ما
خون خوردن ما بهر تو بیهوده نبردی
۵
تا چند کشم زین دل خود کار جفاها
ای کاش که این جان غم اندوده نبودی
۶
آسوده دلی داشته ام، ای صنم، آن روز
کاین داغ بتان بر دل گم بوده نبودی
۷
خسرو که به دامان مژه رفت درت را
افسوس که گر دامنش آلوده نبودی
تصاویر و صوت

نظرات