
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۲۳
۱
من باد نخواهم که وزد بر چو تو باغی
تا از تو نسیمی نرساند به دماغی
۲
خوش دولت مرغی که خورد بر ز تو، ماییم
کز دور خرابیم به بویی چو تو باغی
۳
گر خواه به بازار شوم، خواه به بستان
ما را ز رخت سوی دگر نیست فراغی
۴
گر جلوه طاووس ز روی تو نبینیم
در کوی تو میریم به مهمانی زاغی
۵
تو داغ جگر را چه شناسی که نبودت
جز از می گلرنگ به دامان تو داغی
۶
پروانه که جان را به سر شمع فدا کرد
در مشهد خویش از تن خود سوخت چراغی
۷
آن به که من سوخته پیش تو نیایم
زیبا نبود پیش گلی بانگ کلاغی
۸
لاغ است ترا کشتن، اگر لطف دگر نیست
باری ز من دلشده یاد آر به لاغی
۹
نآمد ز دل خسته خبر، گر چه که خسرو
از گریه دوانید چپ و راست الاغی
تصاویر و صوت

نظرات