امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۲۹

۱

فراهم کرد شکل کج کلاهی

که در زیر کلاهش هست ماهی

۲

گناه از دیدن خوبانست حقا

که نفروشم به صد توبه گناهی

۳

سیه رویم ز دل کاین دل چنان سوخت

که بر رو می رود خون سیاهی

۴

چنانم شب دراز آمد که شادم

اگر خورشید بینم بعد ماهی

۵

خیالت خوابگه در چشم من کرد

مرنج، ار هست ناخوش خوابگاهی

۶

ز سوزت چون رهم، ای جان من، وای

که دایم از غمت هستم به چاهی

۷

به هر گلزار اشکم سبزه ها رست

سمندت را رسد زینسان گیاهی

۸

مرا درد و غمت ز آن روی کشتند

که خسرو را رسد در دیده راهی

تصاویر و صوت

نظرات