امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۴

۱

دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت

باز تا شب بر من بیچاره چون خواهد گذشت

۲

گفتیم جان در میان کن، زو ببر دل، چون برم

کو میان جان شبی صد ره فزون خواهد گذشت

۳

امشب، ای جان کهن، بیرون گذر بیگانه وار

کاشنای دیگرم در دل درون خواهد گذشت

۴

آن عقوبت ها که در روز قیامت گفته اند

اندرین شبهای غم بر من کنون خواهد گذشت

۵

جام خود باری به یک جرعه نگون کن بر سرم

کاش روزی چون همه عمرم نگون خواهد گذشت

۶

جور می کن تا به صد جان می کشم کز آسمان

هر چه آید بر سر خاک زبون خواهد گذشت

۷

راز خون آلود خود، ای دل، مده دامن برون

کاین ورق خام است و حرف از وی برون خواهد گذشت

۸

دیده دل را در بلا افگند و خواهی دید فاش

در میان دیده و دل موج خون خواهد گذشت

۹

خسروا، گر عاشقی می سوزد و لب مگشا، ازانک

دود این روزن ز چرخ آبگون خواهد گذشت

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۰۴

نظرات