امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۴۲

۱

به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی

به از آنکه چند شاهی، همه عمر های و هویی

۲

نه ز دست نوجوانان به چمن شدم، ولیکن

هوس جمال جانان نرود به رنگ و بویی

۳

نفسم به آخر آمد، نظرم ندید سیرش

بجز این نماند ما را هوسی و جستجویی

۴

ببرید ناتوان را به طبیب آدمی کش

که چو مرد نیست باری به نظاره چو اویی

۵

چه خوش است مست ما را به کرشمه لعب چوگان

که به خاک در نغلتد سر ما بسان گویی

۶

به خدا که رشکم آید ز رخت به چشم خود هم

که نظر دریغ باشد ز چنان لطیف رویی

۷

دل من که شد ندانم چه شد آن غریب ما را

که برفت عمر و نآمد خبرش به هیچ سویی

۸

سخن سگان شبرو نزند مگر کسی را

که شبیش بوده باشد گذری به گرد کویی

۹

مکن، ای صبا، مشوش سر زلف آن پریوش

که هزار جان خسرو به فدای تار مویی

تصاویر و صوت

کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 321
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 317

نظرات