امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۴۹

۱

آنکه مرا در دل است گر به کنار آمدی

کسی ستم روزگار بر من زار آمدی

۲

یار ز دستم برفت، کار ز دستم نماند

کار به دست است، اگر دست به یار آمدی!

۳

دست من آنگه که گشت از سر زلفش جدا

کاش که پای حیات بر دم مار آمدی

۴

صبر و دل از من برفت، قدر ندانستمش

از پی این روزگار این دو به کار آمدی

۵

از پس سالی مگر روی نماید چو گل

غنچه که بسته قبا باد سواد آمدی

۶

خسرو از آن یک کنار جان به میان ریختی

آنکه برفت از میان گر به کنار آمدی

تصاویر و صوت

نظرات