امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

با غمش خو کردم امشب، گر چه در زاری گذشت

یاد می کردم ازان شبها که در یاری گذشت

۲

خواب هم ناید گهی تا دیدمی وقتی، مگر

زان شب فرخ که با یارم به بیداری گذشت

۳

بر درش سودم همه شب دیده و چشم مرا

عزتی بود، ار چه بر خاک درش خواری گذشت

۴

مردمان گویند چونی در خیال زلف او

چون بود مرغی که عمرش در گرفتاری گذشت

۵

نوش بادا بر من و تو شربت عیش، ار چه دوش

بر تو در می خوردن و بر من به دشواری گذشت

۶

گر چه در هجر توام جز خوردن غم کار نیست

هم فسوس من ز عمری کان به بیکاری گذشت

۷

ناخوش آن وقتی که بر زنده دلان بی عشق رفت

ضایع آن روزی که بر مستان به هشیاری گذشت

۸

ماجرای دوش می پرسی که چون بگذشت حال

ای سرت گردم، چه می پرسی، به دشواری گذشت

۹

دل گران شد ارچه از بار غمت خسرو، از انک

شخص چون مویش ز عالم با سبکباری گذشت

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۰۰

نظرات