امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۷۶

۱

نبود یار من آن را که یار داشتمی

گهی به دیده و گه در کنار داشتمی

۲

ز من برید و غمم یادگار داد که کاش

دو سه دگر هم ازین یادگار داشتمی

۳

به ناز گفتی گه گه من از آن توام

دروغ گفتی و من استوار داشتمی

۴

خراب کرده خوبانست خان و مان دلم

وگر نه بهتر ازین روزگار داشتمی

۵

به قهر می کشدم عشق و این همان خصم است

که پیش ازین من نادانش خوار داشتمی

۶

به باغ کاش بهم بودمی که تا پیشش

ز خون دیده زمین لاله زار داشتمی

۷

کدام گل ته او بود تا دو دیده خویش

برفتمی و به بالای خار داشتمی

۸

خراشها که درین سینه بودی از کف پاش

برین جراحت جان فگار داشتمی

۹

دریغ یک سر خسرو هزار بایستی

که تیغ او را مشغول کار داشتمی

تصاویر و صوت

نظرات