
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۸۳
۱
فتح می آید در دهلیز دولت باز کن
بارگاه فخر خود با آسمان همراز کن
۲
کوس نصرت کوب و چرم طبل اگر سوده شود
تیغ برکش پوست از سرهای دشمن ساز کن
۳
بندبند فاجران گر فی المثل از آهن است
این چنین بندان به پای پیل گرگ انداز کن
۴
تیغ تو چون در بر لشکر کلید فتح شد
دست بگشا قلعه دربند را در باز کن
۵
تیغ خود را گو که جان خصم و دشت کربلاست
گر توانی در بیابانی چنین پرواز کن
۶
زنده شد ز افسانه های خشت تو بهرام گور
زین فسانه هفت گنبد را پر از آواز کن
۷
ز ابر نیسان خود و آوازه باران خود
غلغلی افگن به دریا گوش ماهی باز کن
۸
زآهن شمشیر درهای همه عالم بگیر
وانگه انعام ندیمان سخن پرداز کن
نظرات