امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲

۱

صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را

کافرید از آب و گل سروی چو تو چالاک را

۲

تلخ می‌گویی و من می‌بینمت از دور و بس

زهر کی آید فرو گر ننگرم تریاک را

۳

غنچهٔ دل ته به ته بی‌گلرخان خونست از آنک

بوستان زندان نماید مردم غمناک را

۴

چون ترا بینم، هم از چشم خودم در رشک، از آنک

کرد تر دامن رخت این چشمهای پاک را

۵

گر به کویت خاک گردم نیست غم، لیکن غم است

کز سر کویت بخواهد باد برد این خاک را

۶

شهسوارا، عیب فتراک است صید چون منی

گاه بستن عذرخواهی کن ز من فتراک را

۷

چون دلم زو چاک شد، ای پندگو، راضی نیم

از رگ جان خود ار دوزی در این دل چاک را

۸

چشمه عمرست و خلقی در پی‌اش، حیفی قویست

آشنایی با چنان دریا، چنین خاشاک را

۹

نالهٔ جانسوز خسرو کو به دلها شعله زد

رحمتی ناموخت آن سنگین دل ناباک را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ج م
۱۳۹۴/۰۲/۲۱ - ۱۴:۲۲:۵۲
مصراع هائ تکرارئ در بیت هائ 3 و 4 و نیز 4 و 5
user_image
سید جواد هاشمی
۱۴۰۰/۰۹/۱۰ - ۰۵:۴۶:۱۹
درود بر شما  چندین مصرع در ابیات تکرار داره