
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۰۰
۱
آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است
بس خرابی ها کز او، در جان ویران من است
۲
خون من در گردنم، کامروز دیدم روی او
چنگ من فردای محشر هم به دامان من است
۳
هر که در جا حور دارد، خانه پندارد بهشت
من کز او دورم ضرورت خانه زندان من است
۴
تا جدا ماندم ز تو جز غم ندارم مونسی
یار شبهای فراقت چشم گریان من است
۵
بس که صحرا گیرم از غم، تا درون خالی کنم
هر گیاهی مونس غمهای پنهان من است
۶
جان کشم از تو که هم خوابه نگردد، با تو، لیک
من ندانم کاین تویی در سینه یا جان من است
۷
شاه عشقم خاک گوید مسند جمشیدیم
دولت و اقبال من حال پریشان من است
۸
خسرو، نظمم، ولی از سرنوشت آسمان
نامه دردم که نام دوست عنوان من است
نظرات
نجوا فرهادزاده