
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۱۶
۱
در شب هجر که از روز قیامت بتر است
مردم دیده من غرقه به خون جگر است
۲
ساکن از آب شود آتش و یا از دیده
غرقه آییم و هنوز آتش ما تیزتر است
۳
به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است
به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر است
۴
ای صبا، گر گذری بر سر آن کو، برسان
خبر ما بر آنکس که ز ما بی خبر است
۵
قاصد کعبه ز مقصود ندارد خبری
گر چه در بادیه بیچاره به جان در خطر است
۶
گر خیال تو، به مهمان من آید روزی
جگر سوخته ام در نظرش ما حضر است
۷
بی تو از دست غم هجر ز پا افتادم
به سر من گذری کن که جهان بر گذر است
۸
مردمان منکر عشقند منم کشته او
شیوه ما دگر و شیوه مردم دگر است
۹
گر بنوشد قدحی خسرو مسکین گه گاه
عیب او پوش که این شیوه اهل نظر است
تصاویر و صوت

نظرات