
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۲
۱
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما
۲
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما
۳
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما
۴
دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما
۵
از تب و تاب غم هجران چو ما را دل بسوخت
خود نگفتی این گذر چونست در هجران ما
۶
چشم ما می گوید از سوز غمت شب تا به روز
هیچ رحمی نایدت بر دیده گریان ما
۷
می کنم شادی که گفتا غمزه ات از ناز دوش
خسروا، نزدیک آن شو تا شوی قربان ما
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس
کیوان
امیر فرشیدفر