امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲۳۳

۱

ساقیا، باده ده امروز که جانان اینجاست

سر گلزار نداریم که بستان اینجاست

۲

دگرم نقل و شرابی نبود، گو کم باش

گریه تلخ و شکر خنده پنهان اینجاست

۳

ناله چندین مکن، ای فاخته، کامشب در باغ

با گلی ساز که آن سرو خرامان اینجاست

۴

هم ز در باز رو، ای باد و نسیم گل را

باز بر باز که آن غنچه خندان اینجاست

۵

یار در سینه و من در سکرات اجلم

دست در سینه من سای و ببین جان اینجاست

۶

خواه، ای جان، برو و خواه همی باش که من

مردنی نیستم امروز که جانان اینجاست

۷

ای مگس، چند به گرد لب آن مست پری

کنجهای دهنش بین شکرستان اینجاست

۸

خنده ضایع مکن، ای کان نمک، در هر جای

پاره های جگر سوخته بریان اینجاست

۹

سالها آن دل گم گشته که جستی، خسرو

هم همین جاش طلب، زلف پریشان اینجاست

تصاویر و صوت

نظرات