امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲۳۵

۱

گر بگویم که درون دل من پنهان چیست

خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست

۲

خستگان تو که دور از تو، نه نزدیک تواند

تو چه دانی که همه شب به دل ایشان چیست

۳

کشتنم خواهی، اینک سر و اینک خنجر

می کشی یا بزیم چند گهی، فرمان چیست

۴

درد تو آتش و آب از دل و چشمم بگشاد

به جز از سوختن و غرقه شدن درمان چیست

۵

عشق داند که زمین را ز چه شوید اشکم

نوح داند که جهان را سبب طوفان چیست

۶

دارم امید که چون بخت در آرم به برت

تا ز تو بخت من بی سر و بی سامان چیست

۷

آشکارا بکشم زانکه بمردم به خیال

کان شکر خنده به زیر لب تو پنهان چیست

۸

ور نخواهی به شکر کشت من مسکین را

لب شیرین شکنت را به شکر دندان چیست

۹

زلف را پرس، اگرت نیست یقین کز زلفت

حال خسرو به شب تیره بی پایان چیست

تصاویر و صوت

نظرات