امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲۴۵

۱

نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست

چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست

۲

پرده بدرید، کس این راز نخواهد پوشید

غنچه بشگافت، سرش باز نخواهد پیوست

۳

ای که از سحر دو چشم تو، پری بسته شود

آدمی نیست که چشم از تو تواند بربست

۴

تا به گلزار جهان سرو بلندت برخاست

هر نهالی که نشاندند به بستان بنشست

۵

بهر خون ریز مرا دست چه مالی چندین؟

خون من به که بریزی و بمالی بر دست

۶

هر که جان در ره جانان ندهد مرده بود

مرده هم بدهد، اگر در تن او جانی هست

۷

چشم خسرو نتوان بست که در خواب مبین

منع هندو نتوان کرد که صورت مپرست

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۸۶

نظرات

user_image
مجتبی آموزگار
۱۳۹۶/۰۱/۲۷ - ۰۸:۰۸:۲۹
آیا وزن مصرع دوم از بیت ششم صحیح است؟