امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲۵۲

۱

عاشقان را درد بی مرهم خوش است

بیدلان را دیده پر نم خوش است

۲

گر سخن در گوش جانان می رسد

گفت و گوی هر که در عالم خوش است

۳

گر بتان از درد عشاق آگهند

هر کجا دردیست بی مرهم خوش است

۴

هر کسی کو غم خورد ناخوش بود

من غم خوبان خورم کاین غم خوش است

۵

جان من آزار دل چندین مجو

خود درین ایام دلها کم خوش است

۶

زلف را بهر خدا شانه مزن

همچنان آشفته و درهم خوش است

۷

دیدنت خوب است، گر خود ساعتی ست

پادشاهی، گر همه یکدم، خوش است

۸

وصل تو خوش بود وقتی، وین زمان

ناخوشی های فراقت هم خوش است

۹

خسروا، با بیدلی خو کن که دل

هم دران گیسوی خم در خم خوش است

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۲۱

نظرات