
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۵۹
۱
ترک من طره مشوش کرده است
لاله از مشکش منقش کرده است
۲
روی هم همچون آتش او ز ابروان
ماه را نعلی در آتش کرده است
۳
می گشاید از نظر تیر بلا
می کند آنچه که آرش کرده است
۴
سر خوش از باده بود پیوسته او
لیک با باده سری خوش کرده است
۵
غمزه های چشم مخمورش مدام
دل بدان لعل شکروش کرده است
۶
رشته صبر مرا بگسسته است
زلف تو بس که کشایش کرده است
۷
زان پریشان شد چون مو خسرو، مگر
یاد آن زلف مشوش کرده است
نظرات
کاظم ایاصوفی