امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۲۷۱

۱

تیر کدامین بلاست کان به کمان تو نیست

دست کدامین دل است کان به عنان تو نیست

۲

وجه همه نیکوان از دل ما راجع است

زانکه به خط‌هایشان هیچ نشان تو نیست

۳

عشقم اگر می کشد تو مکش، ای پندگو

جان من است آخر این، وای که جان تو نیست

۴

بی دلیم گفت از آن صد دلش افزون زکف

هر چه کشم سوی خویش، گوید، از آن تو نیست

۵

نام وفا برده ای، شرم نداری ز خلق

عرض متاعی مکن کان به دکان تو نیست

۶

غمزه زده استی چنانک می بکنم جان ز ذوق

توشه عشق است این، زخم سنان تو نیست

۷

باز مدار، ار کنم رخنه دل پر ز خاک

دودکش این دل است، غالیه دان تو نیست

۸

کور شد این دل، فتاد در چه تاریک غم

باد ازین کورتر، گر نگران تو نیست

۹

تیغ زن و وارهان خسرو درمانده را

سود وی است این و زان هیچ زیان تو نیست

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۲۹

نظرات