
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۸۷
۱
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
۲
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
۳
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
گر دفتر گل است که هم در حسیب نیست
۴
دل با رخت چگونه نگردد فریفته؟
از صورت تو چیست که آن دلفریب نیست؟
۵
چون دل ز دست رفت که راه امید بود
بر چشم تست دیگر و بر کس عتیب نیست
۶
میلی نمی کند سوی خسرو چو آب خضر
با آنکه میل آب جز اندر نشیب نیست
تصاویر و صوت

نظرات