
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۲۹
۱
هر که زیر پیرهن بیند مرا
مرده اندر کفن بیند مرا
۲
خویش را من خود کسی دانم ولی
یار اگر از چشم من بیند مرا
۳
آرزو دارم قصاص از دست دوست
تا بدانسان مرد و زن بیند مرا
۴
بر سر راهش کشیدم زار زار
بو که آن پیمان شکن بیند مرا
۵
بیدلی کش عیب می کردم کجاست
تا به کام خویشتن بیند مرا
۶
نازنینا، زین هوس مردم که خلق
با تو روزی در سخن بیند مرا
۷
باد هر روزی به جولا نگاه تو
خاک خواری بر دهن بیند مرا
۸
گر بیاید باز مرغ نامه بر
طعمه زاغ و زغن بیند مرا
۹
جوی خون راند به جای جوی شیر
خسروم، گر کوهکن بیند مرا
تصاویر و صوت

نظرات