امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۱۲

۱

لعل لبت به چاشنی از انگبین به است

رشک رخت به نازکی از یاسمین به است

۲

وه فرق در میان تو و آفتاب چیست

دید آسمان به سوی تو و گفت این به است

۳

در باغ سرو راست بسی دیده ام، ولی

چیزی که سرور است همین راستین به است

۴

بی شمع خویش روشنی خانه بایدم

آتش درون زنید که روشن چنین به است

۵

ماییم سر زده قلمی کز پی خطش

نامه سیاه پیرهنی کاغذین به است

۶

از آب تیغ، شسته شود هر گنه که هست

بر جرم عشق غمزه آن نازنین به است

۷

ای شوخ تا تو در دل من جای کرده ای

این است دوزخی که ز خلد برین به است

۸

یک تلخی آرزوست من تلخ عیش را

آلوده لبت، که ز صد انگبین به است

۹

گفتی تنت نگون و دلت خونست، خسروا

ما را همین نگینه بر انگشترین به است

تصاویر و صوت

نظرات