
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۱۳
۱
گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است
ما را چه سود، چون دل ما بسته غم است
۲
چون باد صبح کرد غم آباد کاینات
بسیار جسته ایم، دلی شادمان کم است
۳
جز سیل غم نبارد ازین سقف نیلگون
مسکین کسی که ساکن این سبز طارم است
۴
جز خون دل مدام نباشد شراب او
هر جا یکی فقیر در اطراف عالم است
۵
اهل تمیز خوار و حقیرند نزد خلق
جاهل به نزد خویش به غایت مسلم است
۶
چشم طرب چگونه توان داشتن ز چرخ
کاین خیره گرد نیز ز اصحاب ماتم است
۷
زابنای روزگار وفایی ندید کس
رحمت بر آن کسی که به ایشان نه همدم است
۸
حقا که یک پیاله دردی و پای خم
خوشتر بسی ز جام و سراپرده جم است
۹
خسرو، برو، به کنج قناعت قرار گیر
می نوش و سر متاب ز یاری که محرم است
تصاویر و صوت

نظرات