
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۱۶
۱
من کیستم که این غم تو با چو من کسی ست
طوفان آتشی چه به دنباله خسی ست
۲
خود را ببین در آینه و انصاف ما بده
کز چون تویی جدا شدن اندازه کسی ست
۳
گر زانکه باد هجر مرا برد همچو خس
زینسان به خاک کوی تو خاشاک و خس بسی است
۴
ای باد، چون رسد همه را زو زکوة حسن
یادش دهی که از همه وامانده واپسی ست
۵
آنجا که دوست جلوه طاووس می کند
هر پشه پیش دیده عشاق کرکسی ست
۶
چون گویمش به روی که از نسبت است دور
خط عذار او چو گلیمی بر اطلسی ست
۷
بی سرو خود چه جای گلستانست، خسروا
باغ و بهار بی رخ معشوق مجسی ست
تصاویر و صوت

نظرات