
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۳۳
۱
کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت
که ناز و شوخیت از بهر جان ما آموخت
۲
کتاب صبر همان روز، من فرو شستم
که خوبی تو ترا تخته جفا آموخت
۳
فلک نگر که چه خط کرد بر جریده حسن
جفا درست و وفاداریت خطا آموخت
۴
جراحت جگر خستگان چه می پرسی؟
ز غمزه پرس که این شوخی از کجا آموخت
۵
دلی نماند که از تن نبردیش عمدا
معلم تو که بوده ست، کاین دعا آموخت؟
۶
ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوی
چه جای زرگری آن را که کیمیا آموخت
۷
چه روز بود که آمد خیال تو در چشم؟
که غرق کرد مرا و خود آشنا آموخت
۸
دل رقیب نسوزد ز آه من، چه کنم؟
نمی توان سگ دیوانه را وفا آموخت
۹
نیافت خسرو گمگشته خویش را، با آنک
ز گرد نامه تو خط والضحی آموخت
نظرات
امیر