امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۴

۱

ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را

بین به کمین گاه چرخ ناوک دلدوز را

۲

هر چه رسد سر بنه زانکه مسیر نشد

نیکوی آموختن چرخ بدآموز را

۳

سوخته غم مدار دل به چنین غم، از آنک

دل به کسی برنسوخت مرگ جگر سوز را

۴

پیر شدی کوژ پشت دل بکش از دست نفس

زانکه کمان کس نداد دشمن کین توز را

۵

چون تو شدی از میان از تو به روز دگر

جمله فرامش کنند یاد کن آن روز را

۶

خود چو بدیدی که رفت عمر بسان پریر

از پی فردا مدار حاصل امروز را

۷

نقد تو امشب خوش است زانکه چو فردا به روز

قدر نباشد به روز شمع شب افروز را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۰۴ - ۰۷:۱۶:۴۸
پریر هنوز به لری یعنی پریروز
user_image
پوریا
۱۳۹۳/۱۰/۰۷ - ۱۱:۲۰:۴۵
مصرع اول بیت دوم میسّر نشد صحیح است
user_image
محمد رضا
۱۳۹۹/۱۲/۱۵ - ۰۵:۲۵:۵۲
مسیر را ندانم در بیت دوم به چه معنا باشد به نظر میرسد همانگونه که پوریای گرامی پیشتر گفتند میسر باید مناسب تر باشد