
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۴۵
۱
رسید فصل گل و باد عنبر افشان است
نگارخانه جانان بهشت رضوان است
۲
به سرو باغ که بیند کنون که در هر باغ
هزار سرو به هر گوشه ای خرامان است
۳
کنون به سوی چمن بی بهشتیان نروم
که هر چه ذوق بهشت است روی خامان است
۴
عجب که جام نمی افتد از کف نرگس
چنانکه او به غنودن فتان و خیزان است
۵
حریف معنی گل را به جان خرد، هر چند
که سهل قیمت و کالای دهر ارزان است
۶
به گوشه های چمن برگ گل چو نرمه گوش
درو ز قطره نگر تا چه در غلطان است
۷
زخاره بودی دامان کوه از لاله
کنون ز اطلس لعلش نگر که دامان است
۸
زمین به باغ ندید آفتاب از پی شاخ
نگر ز خانه که در سایه های بستان است
۹
چنین که نرگس و گل چشم را به صحن چمن
همی نهند، مگر آستان سلطان است
۱۰
شکفته باد گل دولت تو تا به ابد
گلی که بلبل او خسرو ثناخوان است
نظرات