
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۴۶
۱
هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
هنوز در دل من آن هوای دیرینه ست
۲
هنوز مستم ازان می که روزیم دادی
هنوز در دل من آن خمار دیرینه ست
۳
میی که پیش تو با خون دل بیفزودم
بدیدم آن می و آن خون هنوز در سینه ست
۴
گذشت آن مه و این لحظه بیش می گویی
تصوری ست که در خواب یا در آیینه ست
۵
نگر که چند شده ست تا بنات نعش شده ست
ز بهر چرخ که با او همیشه در کینه ست
۶
کسی که حاصل فردا شناخت بر امروز
نبست دل که اگر بست کودک دینه ست
۷
چو حال اینست بده ساقی آن سفال شراب
که نرخ آن به ترک هزار گنجینه ست
۸
می مغانه به رسم قلندر آر و ببین
که ماه روزه و وقت نماز آدینه ست
۹
حذر ز پنبه بی پشم امردان، خسرو
که پنبه گشته از او صد هزار پشمینه ست
تصاویر و صوت

نظرات