
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۵۹
۱
رخ تو نور دیده قمر است
لب تو سرخ رویی شکر است
۲
با تو، ای یکسر آمده به دلم
که کند شرکتی، گدا و سر است
۳
کار دیگر مکن، مکن شوخی
زانکه، ای شوخ کار تو دگر است
۴
گر ز پای خودم دهی خاکی
خاک پای تو سرمه بصر است
۵
زار زار از غم تو می میرم
چون نه زور است بنده را نه زر است
۶
نظری کن کز آن دو چشم سیاه
دیده در انتظار یک نظر است
۷
بنده خسرو در آرزوی لبت
نمک تو که نیش در جگر است
نظرات