امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۶۰

۱

تن پاکت که زیر پیرهن است

وحده لاشریک له، چه تن است

۲

هست پیراهنت چو قطره آب

که تنک گشته بر گل و سمن است

۳

با خودم کش درون پیراهن

که تو جانی و جان من بدن است

۴

تازیم، در غم تو جامه درم

وز پس مرگ نوبت کفن است

۵

دل بسی برده ای، نکو بشناس

آنکه خسته ترست از آن من است

۶

اندر آی و میان جان بنشین

که تو جانی و جان ترا بدن است

۷

گفته ای، ترک تو نخواهم گفت

ترک من گو چه جای این سخن است

۸

دهن تنگ را حدیث فراخ

چون همی گویی، آخر این چه فن است

۹

دل خسرو خوش است با تنگی

که مرا یادگار ازان دهن است

تصاویر و صوت

نظرات