
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۶۶
۱
ترک من دی سخن به ره میگفت
هرکه رویش بدید، مه میگفت
۲
او همیرفت و خلق در عقبش
وحده لاشریک له میگفت
۳
دل به صد حیله میگریخت ز عشق
دل سخن از درون چه میگفت
۴
غلغلی میشنیدم از دهنش
دیده از خویش صد گنه میگفت
۵
دل خطش را زوال جان میخواند
نیمشب را زوالگه میگفت
۶
گفتمش تیر میزنی بر دل
خنده میزد به ناز و نه میگفت
۷
خسرو از دور همچو مدهوشان
نظری میفگند و وه میگفت
تصاویر و صوت

نظرات
مهرنوش