امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۷۵

۱

دل من به جانانی آویخته ست

چو دزدی کز ایوانی آویخته ست

۲

فدا باد جانها بدان زلف کش

به هر تار مو جانی آویخته ست

۳

چه زنار کفرست هر موی او

که در هر یک ایمانی آویخته ست

۴

بتان را مزن سنگ، ای پارسا

به هر بت مسلمانی آویخته ست

۵

غمم سهل گیرید و مسکین کسی

که در زلف جانانی آویخته ست

۶

زهی دولت صید جانم که او

به فتراک سلطانی آویخته ست

۷

نبینم جهان جز جگر پاره ای

به هر نوک مژگانی آویخته ست

۸

خراشیده باشد دل بلبلی

که در شاخ بستانی آویخته ست

۹

چو خسرو اسیر تو شد رحمتی

که دردی به درمانی آویخته ست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۰۵ - ۰۰:۲۹:۱۸
یاد کردی از
پاسخ ابو علی سینا به ابی الخیر است که از کفر بعد از ایمان سخن می گوید بر روان هر دو درود باد