امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۸

۱

نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را

هست از پیش خرابی درویش و محتشم را

۲

من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه

لغزید پای رندان صد صاحب کرم را

۳

گر در شراب عشقم از تیغ می زنی حد

ای مست محتسب کش، حدیست این ستم را

۴

گفتی که غم همی خور، من خود خورم و لیکن

ای گنج شادمانی، اندازه ایست غم را

۵

صوفی که لقمه جوید مشنو حدیث عشقش

کز دل نصیب نبود درمانده شکم را

۶

از حاجی بیابان پرسید ذوق زمزم

چه آگهی زکعبه پرنده حرم را

۷

هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم

من اختیار کردم خلوتگه عدم را

۸

چون کشتی است باری ور هست بیش ور کم

تسلیم کرد خسرو، بگذار بیش و کم را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدحسین
۱۳۹۱/۰۷/۲۴ - ۱۱:۲۲:۵۲
قطعا بیت سوم غلطه، چون قافیه‌اش نمی‌خونه با دو بیت اول ...
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۰۴ - ۰۷:۰۲:۰۸
خرامش یا گذر با ناز لغتی زیبایست در شاهنامه به همراهی که میزبان برای مهمان میفرستد هم خرام امده است و ان وقتی ست که رستم خرامی برای اسفندیار میفرستد که ان خرام راه خانه رستم به اسفندیار بنمایاند بگذریم خواستم بگویم سالن های مانکن ها که لباس می پوشند و حاضر ان انها راخریداری میکنند pret a porter نام دارند به فرانسه شاید بشود انها را خوشخرام نام داد