امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۳۸۱

۱

گر ترا ناز و بدخویی این است

وای بر دل، اگر چه سنگین است

۲

عیشم ار بد رود بلایی نیست

تو، نکو، می روی بلا این است

۳

می روی و نمی روی از دل

این چه شکل است و این چه آیین است

۴

گر دل من کباب شد، تو بخند

کان نمک شور نیست، شیرین است

۵

من بمیرم که آب چشمی نیست

خنده ای کن که وقت یاسین است

۶

هر شب از آب چشم پنداری

چشم من آشنای پروین است

۷

از خیالت به سجده جای دلم

اول شب نماز پیشین است

۸

نکنی گر نگاه معذوری

کت چو خسرو هزار مسکین است

تصاویر و صوت

نظرات