امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۴۲۲

۱

سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشان آید

چو گل جامه درم کانم ز گل بوی نشان آید

۲

نگارا، دیده در ره مانده ام وین آرزو در دل

که یارب، نازنین یاری چو تو بر من چسبان آید

۳

حذر کن از دم سرد گرفتاران، مباد آن دم

کزینسان، تندبادی بر چنان سرو روان آید

۴

غمت هر شب رسد در کشتنم، وانگه امان یابم

که از بهر شفاعت را خیانت در میان آید

۵

بدینسان چون زید عاشق که از بهر خراش آن

زبان خنجر شود در دل چو نامت بر زبان آید

۶

مکش چندین مسلمان را که جانی مانده در قالب

نه آن مرغی ست جان کو باز سوی آشیان آید

۷

به رسم بندگی بپذیر، خسرو را، چه کم گردد؟

به سلک بندگانت گر غلامی رایگان آید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۶۸

نظرات

user_image
مدیسا
۱۳۹۵/۰۸/۰۷ - ۰۰:۰۵:۱۴
بیت دوم چسان صحیح است ظاهرا