امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۴۲۷

۱

چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خواهم شد

ز رسوایی، اگر چه در جهان افسانه خواهم شد

۲

رسید آن آدمی رو باز و آمد در نظر، دانم

به پای دیگران امروز من در خانه خواهم شد

۳

ز بس زیباست لاف عشق بازی خود پرستان را

چو با عشق آشنا گشتم ز خود بیگانه خواهم شد

۴

گهی پیش رقیبان ستمگر گریه خواهم کرد

گهی در راه مرغان خبر پروانه خواهم شد

۵

نگارا، مست بگذشتی به کوی زاهدان روزی

برون شد صوفی از مسجد که در میخانه خواهم شد

۶

مگر لعل لبت بوسم، چو می در شیشه جا آرم

مگر جعد ترت گیرم، چو مو در شانه خواهم شد

۷

چو آتش می زنی در من، سپند روی تو گردم

چو شمع جان شدی، گرد سرت پروانه خواهم شد

۸

الا، ای باد شب گیری به گل برگ بناگوشش

مجنبان زلف زنجیرش که من دیوانه خواهم شد

۹

سر اندر آستین و تیغ در دست است خسرو را

گر اکنون بر سر کویت روم، دیوانه خواهم شد

تصاویر و صوت

نظرات